خانه اسباب بازي
مامان جون قبل از عيد غدير به مشهد رفته بود ومن مجبور شدم مرخصي بگيرم و 4 روز متوالي باهم بوديم و تو لذت بردي؛ روز اول بردمت خانه اسباب بازي كه ببينم بدون من جايي مي ماني؛ با ذوق و شوق رفتي داخل، مربي آمد و خوراكي ات را هم از من گرفت و من نيم ساعت بيرون نشستم ولي بعد از نيم ساعت همين كه در باز شد و چشمت به من خورد آمدي بيرون و با اجبار مرا به داخل بردي، زياد از جو آنجا خوشم نيامد به جاي اين كه بازي كنيد همه يك جا نشسته بوديد و تمام وسايل بازي را از دسترس بچه ها خارج كرده بودند براي يادگاري چند تا عكس ازت انداختم و بعد با هم رفتيم پارك و كلي بازي كرديم. خوب نازنين من! اين هم اولين تجربه ات در خانه اسباب بازي وقتي كه ...
نویسنده :
مامان شادي
9:02