ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

رفتن به تولد براي اولين بار

جوجه طلاي مامان! از آن جا كه عاشق تولد در CD رنگين كمان شده ای و شعر «تولد، تولد، تولدت مبارك، مبارک مبارک تولدت مبارک» را مي خواني تصميم گرفتم به تولد ببرمت تا براي اولين بار تولد را از نزديك ديده باشي. براي همين به اتفاق هم روز پنج شنبه 6/11/90 به تولد صبا رفتيم . به تو خيلي خوش گذشت با بچه ها مي رقصيدي و بازي مي كردي جالب اينجا بود كه بچه ها هم سن تو نبودند(12 سال سن داشتند) و تو خيلي راحت با آنها هماهنگ شده بودي و ذره اي مرا اذيت نكردي. خدا را شكر از لحاظ اجتماعي خيلي خيلي رشد كرده اي . آن قدر بازي كردي و خسته شدي كه شب وقتي برگشتيم در ماشين خوابيدي. دختر نازم! چند ...
17 بهمن 1390

دلنوشته هاي مادرانه

فرشته كوچولوي مامان!       خاطرات جنيني ات را دركتابي كه برايت نوشته ام، ديگشنري كودكانه ات را در دفترچه يادداشتي  كوچك، خاطرات بدو تولد تا يك سالگي ات را در دفترچه خاطرات روزشمارت و از يك سالگي تا زماني كه بتواني بخواني و بنويسي را در وبلاگت خواهم نوشت. نازنينم! من هميشه براي تو مي نويسم؛ براي تو كه ابتدا و انتهاي عشقي، براي تو كه تنها دليل بودن مني، براي تو كه نفسهايم به نفسهايت گره خورده است، براي تو كه روزي هزار بار كودكي ام را در آينه چشمانت مي بينم و بوسه بارانت مي كنم. عاشقانه از كوچه باغ شعرهايم كتابي به نام « ترنم عشق » مي چينم و تقديمت مي كنم، اين اولين كتابي نيست كه بر...
9 بهمن 1390