ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

آموزش براي دستشويي رفتن

1391/6/1 12:30
نویسنده : مامان شادي
1,002 بازدید
اشتراک گذاری

 

 ٢هفته توي مرداد ماه، ماماني تعطيلات تابستاني داشت كه فرصت خوبي بود براي با هم بودن و خيلي لذت برديم و توي اين مدت ماماني تلاش كرد قبل از تولد 2 سالگي ات تو را از پوشك بگيرد كه به صورت نيمه موفق به اتمام رسيد. از يك سال و 6 ماهگي كتاب مامان بيا جيش دارم را برايت گرفته بودم و تو تمام شعرهاي آن را حفظي و حتي مفهوم جيش كردن در دستشويي را فهميده اي ولي موقع اجرا به حرفها و قولهاي داده ات عمل نمي كني. دستشويي را با كلي بادكنك، برچسب، و جايزه و عروسك تزيين كردم و حتي رنگ انگشتي گرفتم و با هم در دستشويي نقاشي مي كرديم و از زبان ببر و خرس و موش با تو صحبت مي كردم و به تو جايزه مي دادم ولي با اين حال هنوز جيشت را نمي گويي و بايد هر2 ساعت خودم ببرمت و بيشتر اوقات هم با گريه مي آيي. روي صندلي جيشت هم اصلاً نمي نشيني. 3 روز اول در دستشويي مقاومت مي كردي و حتي 5 ساعت هم خودت را نگه مي داشتي و سپس در خانه جيش مي كردي و به خودت مي گفتي: « مگه مامان شادي نگفت تو خونه جيش نكن» و بعد از 3 روز بالاخره در دستشويي با هزار التماس و جايزه و نق زدن، سرپايي جيش كردي ولي اگر نبرمت باز هم در خانه جيش مي كني و دوباره به خودت مي گويي:« مگه مامان شادي نگفت تو خونه جيش نكن» و وقتي ازت مي پرسم كجا بايد جيش كني: « مي گويي تو دستشويي، تو اتاق خواب جيش نمي كنم اونجا مي خوابيم. تو خونمون جيش نمي كنم اگه تو خونه جيش كنم مامان شادي اي اي مي كنه، تو شلوارم جيش نمي كنم، رو پتوم جيش نمي كنم.» وقتي هم توي دستشويي بعد از كلي برنامه جيش مي كني مي گويي: « آفرين دخترم، دست بزنيد براش، مامان شادي جونم اي اي نكن، بخند. بَبري به بچه بستني ميدي؟ من ديگه تو دستشويي جيش مي كنم. تو دستشويي اي اي نمي كنم» قربونت برم كه همه چيز سرت مي شه ولي گاهي اوقات بازهم كا خودت را مي كني. در مورد دستشويي بزرگت هم خيلي خيلي خودت را نگه مي داري الكي مي گويي‌:« جيش ندارم» و گاهي اوقات كمي در شلوارت خرابكاري مي كني كه فوراً به دستشويي مي برمت و بازهم نيمه تمام كارت را انجام مي دهي وقتي هم شلوارت را مي شويم خجالت مي كشي و مي گويي:« ماماني ببخشيد، معذرت مي خوام من ديگه تو دستشويي جيش مي كنم، تو دستشويي پي پي مي كنم» دلم هم نمي آيد پوشكت كنم و خودت هم مي گويي:« ماي بي بيم نكن من ديگه بزرگ شدم» واقعاً كم آوردم نمي دانم شايد برايت زود بود كه از پوشك گرفتمت؛از نظر مفهومي فهميدي ولي عملي نمي تواني در دستشويي كارت را انجام دهي و خوبي كه داري اين است كه در بيرون از خانه و حتي شب تا صبح جايت را خيس نمي كني و مي تواني خودت را كنترل كني. الان هم ديگر نمي توانم پوشكت كنم و بايد تحمل كنم و منتظر روزي شوم كه خودت ديگر جيشت را بگويي و با گريه به دستشويي نيايي. آن روز زياد دور هم نيست...  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نادیا
11 شهریور 91 16:00
تولد گلت مبارک عزیزم زیاد روی این قضیه حساس نشو. خودش به موقع ازت میخواد که دیگه پوشکش نکنی. موفق باشی