ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

حرفهای شیرین تر از عسل 8

1393/10/13 11:46
نویسنده : مامان شادي
790 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 93/10/10 که دایی جان دفاع از پایان نامه اش داشت و من و بابایی هم رفته بودیم و چون تو خواب بودی مامان جون اومد پیشت؛از خواب بیدار شده بودی و چادر مامان جون را روی مبل دیده بودی و فهمیده بودی که مامان جون تو اتاق خوابه

ترنم:« سلام، صبح بخیر عشقم»

مامان جون:سکوت سکوتو الکی چشماشو بسته بوده ببینه چی می گی

ترنم:« مگه لالی جواب منو نمیدی، مگه گرگ زبونتو خورده»

مامان جون گیجخندهبغل

--------------------------------

ترنم در حال مکالمه با مامان جون

سلام، خوبی، بهتری؟ الحمد الله شکر خدا،کاری نداری بیام برات انجام بدم..... کاری نداری

مامان جون بعد از  کلی قربون صدقه رفتن برای ترنم:« نه نه کارت دارم گلی قطع نکن»

ترنم:« انقدر خودتو واسه من لوس نکن، کاری نداری خداحافظ»

مامان جوندلخورخندهمحبت

-------------------------------

فاطمه دایی عباس دلتنگ ترنم شده بود و پنج شنبه شب اومد خونمون موند

مامان شادی:« بچه ها امشب شب کریسمسه، بابانوئل برای بچه های خوب کادو میذاره»

ترنم:«فاطمه برای تو هم کادو میذاره ولی منو بیشتر از تو دوست داره چون تا الان یه عالمه بهم کادو داده، یخچال، دفتر، دستکش و.....»

مامان شادیبوسبوسبوس

پسندها (3)

نظرات (1)

✗ دختربهاری✗
14 دی 93 14:23
سلام ممنون که سرزدید http://taranom-bahar.niniweblog.com/cat10.php به این آدرس برید کلی بالابر قشنگ براتون گذاشتم بازم ممنون