پنج شنبه قشنگ ما...
پنج شنبه 2/3/92 چرخت را برداشتيم و با هم به دندانپزشكي رفتيم. عزيزم،در محوطه آنجا مشغول تمرين براي پا زدن شدي و يه كوچولو ياد گرفتي پا بزني ، من عاشق پشتكارتم
عشق مامان و ژستهاي قشنگش
بعد از ظهر به مناسبت خريدن كادو براي بابا و بابا جون 3 تايي رفتيم بيرون، نزديك بازار چشمت خورد به بلال فروش و هوس بلال كردي. اين هم اولين بلالي كه تا به حال خوردي.
نوش جانت
اين قدر خوشت آمده بود كه دوباره مي خواستي، ومن هم از ترس اين كه دلت درد نگيرد برايت بستني خريدم، كلي با ما قايم موشك بازي كردي و برايت يك قوي بادي خريديم كه وقتي استخر مي روي سوار آن شوي.مگه مي شه بيرون رفت و براي ناز دونه امان چيزي نخريد، اصلاً دليل زندگي ما تويي، همين كه هر روز چشم وا مي كنيم و تو را كنارمان مي بينيم بس سعادتي است بزرگ،خدا را شكر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی