پابه پای كودكی هایم بیا...
پابه پای كودكی هایم بیا ، كفش هایت را به پا كن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز كن، باز هم با خنده ات اعجاز كن
خاله بازی كن به رسم كودكی، با همان چادر نماز پولكی
طعم چای و قوری گلدارمان، لحظه های ناب بی تكرارمان
قصه های هر شب مادربزرگ، ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت ،خنده های كودكی پایان نداشت
هر كسی رنگ خودش بی شیله بود، ثروت هر بچه قدری تیله بود
ای شریك نان و گردو و پنیر ! همكلاسی ! باز دستم را بگیر
مثل تو دیگر كسی یكرنگ نیست ، آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟
هركجایی شعر باران را بخوان ، ساده باش و باز هم كودك بمان
باز باران با ترانه ، گریه كن ! كودكی تو ، كودكانه گریه كن!
ای رفیق روز های گرم و سرد ، سادگی هایم به سویم باز گرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی