دخترم با تو سخن مي گويم...
دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک دست او دشمن باغ است ...
نویسنده :
مامان شادي
15:06
وقتي تو كنارمي...
تمام خوشبختی های دنیا برای من است وقتی تو کنارمی و نفست، موسیقی کوچه باغ ترانه هايم مي شود تمام آرامش دنیا براي من است وقتی تو کنارمی و دستهای نوازشت، مهر خدا را بر بند بند پوست تنم می کشد... ...
نویسنده :
مامان شادي
13:27
مادرم فرشته است
مادرم فرشته است ولی هیچ وقت ندیدم پرواز کند زیرا به پایش من را بسته خواهرم را... برادرم را... پدرم را... و 3 سالي است ترنم را و همه ی زندگی اش را... ...
نویسنده :
مامان شادي
14:16
مرور خاطرات
تختخواب جديد(بدون شرح)
شيرين دختر من
ترنم این روزهای من
آرزوي بزرگ من
آرزوهای بزرگ را با انگشتان کوچکت شمردم نازخنده های تو بود وُ انتظار من بازخواهی شمرد آرزوهای بزرگ را یاد می کنی از من آیا می دانی، دلم برای نازخنده های تو تنگ می شود!؟ ...
نویسنده :
مامان شادي
9:07