ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

دخترم با تو سخن مي گويم...

 دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک دست او دشمن باغ است ...
8 ارديبهشت 1393

وقتي تو كنارمي...

تمام خوشبختی های دنیا برای من است وقتی تو  کنارمی  و نفست، موسیقی کوچه باغ ترانه هايم مي شود     تمام آرامش دنیا براي من است وقتی تو کنارمی و دستهای نوازشت، مهر خدا را بر بند بند پوست تنم   می کشد... ...
3 ارديبهشت 1393

مادرم فرشته است

مادرم فرشته است ولی هیچ وقت ندیدم پرواز کند زیرا به پایش من را بسته خواهرم را... برادرم را... پدرم را... و 3 سالي است ترنم را و همه ی زندگی اش را... ...
1 ارديبهشت 1393

آرزوي بزرگ من

آرزوهای بزرگ را با انگشتان کوچکت شمردم نازخنده های تو بود وُ انتظار من بازخواهی شمرد آرزوهای بزرگ را یاد می کنی از من آیا می دانی، دلم برای نازخنده های تو تنگ می شود!؟   ...
17 فروردين 1393